+ توی خانه دعواست. لیوان چایی َ م را برداشته ام با یک دانه شکلات. امده ام توی اتاقم و در رابسته ام. هندزفری را گذاشته ام توی گوشم . چارتار یکسره میخواند و از صداهای بیرون ِ اتاق هیچ نمیشنوم.گوشی را زده ام به شارژ. و از توی گوشی ام دارم وبلاگ هایی که دوست دارم را میخوانم. "دنیا مگه از این زیباترم میشه؟ :) "*
+ از یک جایی به بعد دیگر خیلی چیزها مهم نیست. از یک جایی به بعد ادم نسبت به خیلی چیزها بی تفاوت است. از یک جایی به بعد شنیدن جمله ی "هوا دونفره س" عجیب به خنده ات می اندازد. توی دنیایی که حتی روی نزدیک ترین ادم های زندگی ات نتوانی حساب کنی و هر طرف سر بچرخانی ببینی اول و اخرش فقط خودت هستی و خودت مسخره نیست که حتی هوا را هم تنهایی و فقط برای خودت نخواهی؟ هوا را هم در حسرت نبودن ِ کسی که رفته برای خودت کوفت کنی؟
+ یکی امروز ازم پرسید "سخت نیس یه دونه ای فقط؟ خواهر برادر نداری؟" بهش گفتم نه. ادم عادت میکنه.بعد بیست سال دیگه عادی میشه واسه ادم. و خودم دردم گرفت از جوابم...
+ هوا را پنجه میسایم میبینی ، نفس اطراف دستانم پیدا نیست
صدایی از درون با من میگوید، شروع فصل بی رحم تنهاییست...
- چارتار -
* از شعر ادم یه جاهایی رو مجبوره که رضا یزدانی خونده بود دزدیدم جمله رو P: