024

چه عجیبه واسم. دوستت منُ میشناسه ولی من دوستتُ نمیشناسم. اون عکسِ منُ دیده ولی من عکسِ اونُ ندیدم. اون منُ توی خیابون دیده ولی من اونُ ندیدمش. البته خب شایدم دیدمش ولی به هر حال چون نمیشناختمش متوجهش نشدم. بنده خدا چندبار منُ دیدهُ خواسته بیاد جلو، چون میدونسته من نمیشناسمش نیومده اصلا (با توجه به شناختی که تو از من داری و احتمالا به اونم منتقل شده فکر کنم ترسیده از برخوردِ من که نیومده D: )

ولی خب به هرحال اینجاش واسم عجیبه که تا حالا همچین چیزی پیش نیومده بود واسم. که کسی منُ بشناسه و من نشناسمش . یا یکی بیاد بهم بگه فلانی میشناسدت ولی تو نمیشناسیش D: نمیدونم چرا انقد حسِ عجیبیه واسم... ولی چرا... انگار میدونم.  چون اولین باره.  و همه ی اولین بارا به خاطر اون حسُ ناشناخته و تجربه نشده شون، عجیب به نظر میرسن.

+ یه حرفایی هستن هرچند پوچ. هرچند مزخرف و بی سر و ته. هر چند بی اهمیت. ولی باید یه جایی گفته بشن و من اینجور وقتا هیچ جایی بجز وبلاگ به ذهنم نمیرسه :)

نظرات 1 + ارسال نظر
نییییلوفر یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 23:28 http://maloosak.69.mu

زندگیتون سرشار ازمحبت ، مهربانی و دریایی از عشق و امید خیلی باعث افتخاره پیش منم بیاین مرسییییییییی
65168

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد