033

سی و یک شهریور.

خب این یعنی تابستون تموم شد و پاییز رسید :) پاییزِ دوست داشتنیِ من .فصلی که همیشه بیشتر از همه ی فصلا دوسش دارم . یه فصلِ شلوغ و پر سر و صدا به خاطر صدای بارونش و صدای خش خشِ برگاش. یه فصلِ سرد ولی پر از رنگای گرم .با برگای  زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای :) با شبای طولانی و سرد و صبحایی که خواب بیشتر از همیشه مزه میده ولی غم نان اگر بگذارد -_- البته واسه من هنوز به غم نان نرسیده و در حد غم دانشگاس. ولی خب چه فرقی داره بالاخره مصیبتِ مشترکِ صبحِ زود بیدار شدن توو هر دوتاش هست :)))

به هرحال با وجود همه ی حوصله نداشتنم واسه دانشگاه رفتن، از اومدن پاییز خوشحالم :)

+ لازم به ذکره که یکی از مزخرفترین ترمها رو قراره تجربه کنم :| کلاسام چهار روز در هفته س. از دوشنبه تا پنج شنبه. و روزای چهارشنبه و پنجشنبه توو هر روز فقط یه کلاس دارم:| البته واحد قشنگی :/ به اسم پروژه رو هم این ترم خواهم گذروند. یعنی دهنم رسما ... آره آفرین. همون -_-

++ دیشب زمان یه ساعت اومد عقب و شاید خیلیا خوشحال بودن که یه ساعت و دوبار تجربه کردن و از این حرفا... ولی سربازایی که دیشب نوبت پُست دادنشون بود یه ساعت بیشر پُست دادن ... یه ساعت بیداریِ بیشتر... :( همشون خسته نباشن...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد