014

یه مدته که ننوشتم و الان که این صفحه رو باز کردم حس میکنم انگشتام دیگه لال شدن واسه نوشتن ! نمیدونم ... دیگه هیچی واسه نوشتن ندارم انگار. یادم رفته نوشتن. حرفام همه تلنبار شدن روی هم. خوشی و ناخوشی ها. تلخی ها و شیرینی ها ... انقد که تلنبار شدن رو هم دیگه انگار قابل تشخیص نیستن که کدومشون چی بوده... گم شدم . سردرگمم. به خوشی هام شک دارم! حس میکنم تموم میشه. حس میکنم ایندفعه هم ته نداره این قصه. ولی دلم میخواد که داشته باشه ...

+ دیگه نوشتنی ندارم این چند وقته ... اون مدل نوشته ها ی دو سه خطی دیگه نمیاد توو ذهنم چون اون حس غصه هه دیگه رفته :) اگه بخوام بنویسم باید از روزمرگی هام بنویسم از این به بعد ...

++ دلم چقد تنگ شده واسه اینجا و دوستای وبلاگیم... انگار همیشه تهش برمیگردم همینجا :)

نظرات 2 + ارسال نظر
Aleme دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 15:07 http://aleme-n.blog.ir/

چند روز پیش اومدم اینجا و این پستت رو دیدم. خیلی خشوحال شدم بازم نوشتی، ولی انگاری حرفی نداشتم بزنم.

آره واقعا هیچی وبلاگ نمیشه. شده همه ی اکانت هام رو پاک کنم اما همیشه وبلاگ سر جاشه (:

پریسا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 16:49 http://www.iq-tl.com/links

سلام دوست عزیز، خیلی از دیدن وبلاگ قشنگتون و مطالب زیباش خوشحال شدم، ما یه سایت با رنک اول گوگل و بازدید +4000 داریم که دوست داریم باهم تبادل لینک کنیم، اگه دوست داشتی به سایت ما سر بزن و لینکتو ثبت کن
هم ثبت لینک رایگانه، هم آمار بازدیدت را بالا میبره، هم رتبه گوگل وبلاگت را بالا میبره، موفق باشی ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد